۱
بهار امسال پس از انتخابات مجالس محلی و شهرداریها در ترکیه و شکست حزب حاکم عدالت و توسعه و پیروزی نسبتا چشمگیر حزب جمهوری خلق به خصوص در شهرهای بزرگ، رجب طیب اردوغان رئیس حزب حاکم و رئیس جمهوری ترکیه ضمن قبول شکست از نرمش سیاست در ترکیه سخن گفت. این سخن پس از سالها جدال پرتنش میان دو حزب از طرف حزب اوپوزیسیون مورد استقبال قرار گرفت و رهبران دو حزب به دیدار یکدیگر رفتند. “نرمش” در سیاست که در زبان اؤزگور اؤزل رهبر حزب جمهوری خلق به صورت “نورمال سازی” در سیاست تلفظ میشد در فضای سیاسی ترکیه در چند ماه گذشته از موضوعات مورد توجه بود. این نرمش و نورمال سازی نه فقط کاهش تنش بین دو حزب اسلامگرا و لائیک را بلکه سیاست کوردی را نیز در بر میگرفت. در حالی که در دوره قبل چند شهردار حزب دموکراتیک خلقها با اتهامات مربوط به ارتباطات تروریستی از سمت خود عزل شده بودند در این دوره این عزلها تا چند ماه پس از انتخابات به حداقل رسید. اما اوج این نرمش و تغییر سیاست در جلسه افتتاحیه مجلس ملی ترکیه نشانههایش را بروز داد. در این جلسه دولت باغچهلی رهبر حزب ملیگرای “حرکت ملی” به سمت نمایندگان حزب کوردی که در حال حاضر با نام حزب برابری و دمکراسی خلقها فعالیت میکنند رفت و با آنها احوالپرسی کرد. این خود حادثهای در سیاست ترکیه بود. این کار از طرف رهبر حزب حرکت ملی که تا چند وقت پیش حزب کوردی را متهم به ارتباطات تروریستی میکرد نشان از یک تغییر داشت و برای همین هم تا چند روز در رسانههای ترکیه محل بحث شد.
اما هنوز این بحث در جریان بود که باغچهلی شگفتی بیشتری را موجب شد. او در سخنانش در جلسه گروه پارلمانی حزب حرکت ملی در مجلس عبدالله اوجالان رهبر زندانی حزب کارگران کردستان را مورد خطاب قرار داد و از او خواست به جلسه گروه پارلمانی حزب برابری و دمکراسی خلقها در مجلس بیاید و انحلال تشکیلات متبوعش را اعلام نماید. او در این سخنان برای تغییر وضعیت اوجالان نیز ابراز امید کرد. فردای این سخنان اوجالان نیز توانست پس از ماهها با خانوادهاش دیدار کند. در این دیدار اوجالان توسط برادرزادهاش عمر اوجالان نماینده مجلس و عضو حزب برابری و دمکراسی خلقها به باغچهلی پاسخ داد. او گفته بود که قدرت تئوریک و پراتیک لازم برای انتقال به زمین سیاسی را دارد. چند روز قبل نیز اؤزگور اؤزل به دیدار صلاحالدین دمیرتاش مشهورترین رهبر حزب کوردی که از ۸ سال پیش در زندان است رفته بود. چند روز بعد هم اردوغان به شکلی قاطع از سخنان باغچهلی حمایت کرد و جدایی کورد و تورک را از هم غیر ممکن دانست.
همه اینها موجب شروع بحثها در مورد آغاز دوباره پروسه راه حل صلح که در سال ۲۰۱۵ شکست خورده بود شد. با این تفاوت که این بار علاوه بر حزب کوردی و حزب حاکم، احزاب دیگر هم در میان هستند. البته با توجه به شکست قبلی در مورد روند صلح فضا چندان هم امیدوارانه تعقیب نمیشود و احتمال دخالت برخی قدرتهای ناپیدا گوشزد میشود. این احتمال در روزهای اخیر واقع شده است و شهردار کورد منطقه اسنیورت استانبول از حزب جمهوری خلق و روز ۴ نوامبر همزمان سه شهردار در شرق ترکیه از مقام خود خلع شدهاند. یکی از این شهرداران احمد تورک شهردار ماردین است. او از سیاستمداران معروف و باسابقه است که برای سومین بار و این بار با ۵۷٪آرا ماخوذه از این مقام برکنار میشود.
اما آن چه که این فضا را به بخش دوم این نوشته مربوط میکند سیاسیتر شدن عنصر کوردی در سیاست ترکیه خصوصا با توجه به گذشته مسلحانه آن است. امروز همه سیاست ترکیه درگیر نقش کوردها در سیاست ترکیه و خصوصا جایگاه حزب کوردی در سیاست آن کشور شده است. در حالی که آنها تا زمان نزدیک همیشه در خطر انحلال بودند و بارها نام حزب را تغییر دادند که آخرین نمونهاش مربوط به کمتر از یک سال پیش است. هر چند این خطر هنور پابرجاست اما نفس رسمیت سیاست کوردی و نرمش نظام سیاسی ترکیه امری جدید است که باید در تحلیل سیاست ترکیه آن را در نظر داشت.
۲
بهار امسال سیاست در تهران نیز نسبت به چند سال اخیر روند متفاوتی داشت. اولین نشانه آشکار آن لیست تایید صلاحیت شدهها برای انتخابات ریاست جمهوری زود هنگام، پس از سقوط هلیکوپتر رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی و مرگ وی در بازگشت از سفر به یک نقطه مرزی در آذربایجان شرقی بود. در لیست اعلامی شورای نگهبان تنها یک اصلاح طلب وجود داشت که قبلا جزء کاندیداهای مورد حمایت اصلاح طلبان قرار گرفته بود. یعنی به نوعی اصلاح طلبان ناچار از حمایت او بودند. مسعود پزشکیان از اصلاح طلبان غیرحزبی آذربایجان بود که پس از حضور در کابینه دوم سید محمد خاتمی چند دوره به عنوان نماینده شهر تبریز در مجلس شورای اسلامی حضور داشت و در شهرهای مختلف آذربایجان نیز تا حدود زیادی شناخته شده بود.
با اینکه اصلاح طلبان در دوره قبل انتخابات ریاست جمهوری کاندیدای شناخته شده اصلاح طلب نداشتند و تایید صلاحیت پزشکیان راه آنها برای بازگشت به قوۀ مجریه را هموار میکرد چندان دلخوش از این حضور نبودند و بیشتر فعالین ردیف اول ستاد انتخاباتی نظیر عباس عبدی و محمدجواد ظریف از افراد غیر حزبی بودند. شاید برای بیان این ناخرسندی توجه به یک عنصر نامتعارف در اولین روزهای شروع فعالیت انتخاباتی پزشکیان روشنگر باشد. آن عنصر نامتعارف مورد سوال قرار گرفتن پزشکیان از طرف برخی چهرههای رسانهای اصلاح طلب در مورد نگاه او به مساله آذربایجان بود. پزشکیان در دوران نمایندگی مجلس نسبت به فضای سیاسی آذربایجان بی تفاوت نمانده بود و تا حدودی خود را مدافع حقوق زبانی، فرهنگی و هویتی تورکها نشان داده بود. پزشکیان سوالات سردبیران رسانههای اصلاح طلب را در قالب رویکرد “عدالت طلبانه” خود به هر چیز، پاسخ داد. اصلاح طلبان نیز علیرغم تبلیغات سطحی تورکگرایانه در شهرهای مختلف تورکنشین بر خلاف رویۀ چند سال اخیر خود مساله را در رسانه رسمی تا حدی زیادی مسکوت گذاشتند.
با وجود این که در طول بیست سال گذشته هر نوع حرکت اجتماعی و سیاسی تورکها سرکوب و افراد زیادی متحمل بازداشت، شکنجه و زندان شده بودند و حتی عروسیها، تشییع جنازهها و مراسمهای کم جمعیت در خانهها به مناسبتهایی مانند روز جهانی مادری از طرف نظام تحمل نشده بود حکومت نرمشی آشکار در برابر مانور تبلیغاتی الهام گرفته از گفتمان تورکگرا در آذربایجان پیش گرفته بود. این نرمش از آن جهت شایان توجه است که این گفتمان فراتر از تبلیغات انتخاباتی از طرف کسی به کار گرفته میشد که با جامعه آذربایجان در تعامل بود و مهمتر و کلیدیتر این که اساس تبلیغات او در آذربایجان بیشتر بر پایۀ خاستگاه قومی او درک میشد تا اصلاح طلبی یا چیز دیگر. این امر در نتیجه انتخابات به صراحت و روشنی خود را نشان داد. – البته در قالب اصولگرایی چنین مانوری ممکن نبود؛ هم به دلیل محدودتر بودن سپهر فکری اصولگرایان و هم عدم امکان ایجاد تعامل با جامعه در آن زمان محدود از طرف جریانی که با جنبشهای اجتماعی بیگانه است.
ستادهای تبلیغات مسعود پزشکیان حضور اکثریت فعالین آذربایجانی را در پی نداشت. اما استفاده از گفتمان ملی آذربایجان آن هم توسط یک کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری که شانس زیادی برای انتخاب شدن داشت از طرف برخی فعالین مثبت ارزیابی شد و این حس مثبت به انحاء مختلف خصوصا در مرحله دوم انتخابات به جامعه آذربایجان منتقل شد.
۳
آن چه از این دو تغییر در سیاست دو کشور ترکیه و ایران نسبت به کوردها و تورکها قابل مقایسه است اول و مهتر از هر چیز زمان و البته همزمانی این دو اتفاق است. البته با لحاظ این که کوردها سالهاست در ترکیه به رغم هر چیز یک جریان سیاسی حداقل تثبیت شده در مناطق کردنشین هستند اما تورکها در ایران به هیچ عنوان اجازه فعالیت سیاسی هویتی آن گونه که کوردها در ترکیه داشتهاند را ندارند. اما کوردها گویا بر طنابی راه میروند که هر آن ممکن است به سمت تروریسم سوق داده شوند و همه دستاورد سیاسی خود را از دست بدهند. آن چه در چند ماه گذشته در ترکیه رخ داد خطر این سقوط را کمتر کمتر نشان میدهد و میتوان استنباط کرد که افق پایداری به سمت تثبیت سیاست کردگرا در سیاست ترکیه وجود دارد. در ایران نیز دست کم هویت تورکی به عنوان هویت بخشی بزرگ و متنفذ از جامعه ایران که قدرت سیاسیاش صرفا در چارچوب امنیتی درک نمیشود امکان حضور رسمی یافت. شاید باید سبب همزمانی و اینزمانی این اتفاقات را در سرعت تحولات فعلی در منطقه جست. خصوصا با توجه به این نشانه که در هر دو کشور اکراه جدی در نقش دادن به فعالین سیاسی مرتبط با موضوع وجود دارد و همزمان سیاست سرکوب نیز به اشکال گوناگون در جریان است.
نکته آخر و متفاوت این که در مورد ایران در کنار تحولات خاورمیانه رابطه پرتنش سالهای اخیر با جمهوری آذربایجان را نیز نباید نادیده گرفت.