مراسم گشایش مجسمه ستارخان در زمان حکومت ملی آذربایجان

Google+ Pinterest LinkedIn Tumblr +

خلاصه

حکومت ملی آذربایجان که در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ تاسیس شد یک سال تمام دوام آورد. کار‌های فرهنگی که در طی یک سال حکومت انجام داد، براستی شگفت انگیز بود. بر روی خیابان‌‌ها و میدان‌‌های شهر اسامی‌قهرمانان ملی آذربایجان را گذاشت: ستارخان، باقرخان، شیخ محمد خیابانی، ثقه الاسلام و.. .. در اینجا به یکی از این نمونه کار‌ها نگاهی می‌اندازیم.

مجسمه ستارخان

حکومت ملی آذربایجان که در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ تاسیس شد یک سال تمام دوام آورد. کار‌های فرهنگی که در طی یک سال حکومت انجام داد براستی شگفت انگیز بود. بر روی خیابان‌‌ها و میدان‌‌های شهر اسامی‌قهرمانان ملی آذربایجان را گذاشت: ستارخان، باقرخان، شیخ محمد خیابانی، ثقه الاسلام و.. .. در اینجا به یکی از این نمونه کار‌ها، آنطور که در زمان خودش اتفاق افتاد نگاهی می‌اندازیم.

از ساعت ۲ بعد از ظهر روز جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۲۵ تمام خیابان‌‌های تبریز از جمعیت پر می‌شود. همه به سوی باغ گلستان روانه می‌شوند. دسته‌‌های منظم صفوف ارتش دموکرات‌ها که دارای لباس اونیفورم هستند تا دسته‌‌های فدایی‌‌ها که هر کس با لباس عادی خودش تفنگ بر دوش در حالِ مارشِ نظامی چهار به چهار حرکت می‌کنند. چیزی که بیشتر از همه هیجان انگیز است نشاط و غروری است که در چهره بچه‌‌های ۸ تا ۱۰ ساله نمودار است. بچه‌‌های با گیوه کفش پاره، حتی پای برهنه با مدال‌های کهنه پاره از مدال ۲۱ آذر، از چوب برای خود تفنگ و هفت تیر درست کرد‌ه‌اند تا به اصطلاح خودشان خود را مسلح کرد‌ه‌اند تا خود را به پای قهرمانان انقلاب رسانده باشند. در افق خیابان‌های تبریز پرچم‌های سه رنگ ایران در پیشاپیش هر دسته‌ای و آویزان از سرنیزه تفنگ‌ها دیده می‌شود. از دور مجسمه‌ای در وسط باغ که رویش یک پارچه قرمز کشید‌ه‌اند دیده می‌شود [۱].

(از راست) محمد بی ریا، علی شبستری، سید جعفر پیشه‌وری و زین العابدین قیامی‌در مراسم گشایش مجسمه ستارخان.

ژنرال غلام یحیی دانشیان و ژنرال محمود پناهیانِ تبریزی با لباس یونیفرم ارتش دیده می‌شوند. غلامرضا الهامی- وزیر دارایی- لباس ارتشی بدون درجه دارد که از شوق دیدن این جنبش اشک در چشمانش حلقه زده است. اتومبیل لوکس مشکی بزرگ می‌آید و در جلوی جمعیت می‌ایستد. پیشه‌وری با کت و شلوار معمولی خود جلوتر از همه پیاده شده، نصرت الله جهانشاهلو معاون نخست وزیر، سلام الله جاوید وزیر کشور، الهامی ‌وزیر دارایی و صادق پادگان معاون مجلس هم پیاده می‌شوند. کسانی که آنجا هستند از مرد و زن، حتی بچه‌‌های ۴-۵ ساله اعضای فرقه که لباس نظامی‌ بر تن دارند برای پیشه‌وری دست می‌زنند [۱]. محمد بی‌ریا، علی شبستری و زین العابدین قیامی ‌نیز حضور دارند [۲].

پیشه‌وری در برابر جمعیت جلو آمده وقتی که به احمد ملکی مدیر روزنامه «ستاره» که در کنار ابوالحسن عمیدی نوری مدیر روزنامه «داد» ایستاده می‌رسد، از ورود آن‌ها به تبریز اظهار خوشوقتی می‌کند. هر دو این‌ها به همراه تنی چند از طرف حکومت مرکزی برای ماموریتی به تبریز آمد‌ه‌اند. آن‌ها از طرف قوام السلطنه ماموریت دارند که بفهمند: ارتش سرخ آذربایجان را ترک کرده است یا نه. این‌ها بخشی از «فکر» یا «مکر» احمد قوام هست که برای بار چهارم نخست وزیر ایران شده است [۳].

هر دو ژورنالیست روز قبل که تازه وارد تبریز شده بودند، حین عبور دیدند که مجسمه نادرشاه با کلاه بلند، ‌رشته مروارید به گردن ‌در حال نیم تنه در جایگاه خود نصب است [۴]. در بسیاری از شهر‌های ایران، چه در زمان پهلوی اول و چه در زمان پهلوی دوم، حتی در اصفهان که مرکز حکومت شاه عباس بود و در تهران که از زمان آقامحمدخان قاجار پایتخت شد- از مجسمه نادرشاه اثری نبود. این، خبرنگاران را یاد روز‌های استانداری عبدالله مستوفی می‌انداخت که با فرمان «من حکم می‌کنم» رضاشاه بر آذربایجان مستولی شده و  چه توهین‌هایی به مردم آذربایجان نموده بود. حالا این دو خبرنگار می‌دیدند که مجسمه فرماندهش «رضاشاه» را از میدان اصلی تبریز برداشته‌اند [۵]. احمد ملکی به پیشه‌وری نزدیکتر شده می‌گوید:«پس از شهریور ۱۳۲۰ روز‌هایی که تازه شما از زندان درآمده خستگی در می‌کردید، عمیدی نوری مقاله «توشه سفر رضاشاه» را در روزنامه «ستاره» نوشت. پرونده برایش درست کردند. من هم برداشتن مجسمه‌‌های رضا شاه را در ستون‌‌های روزنامه ستاره نوشتم که چند مرتبه روزنامه‌ام توقیف و خودم تحت تعقیب نظامی‌‌ها قرار گرفتم. امروز خوشوقتم یکی از آرزو‌ها را عملی می‌بینم.». پیشه‌وری پاسخ می‌دهد: «تهران حرف زیاد می‌زند. ولی ما چیزی نمی‌گوییم و عمل می‌کنیم.» [۱].

چند دقیقه بعد پیشه‌وری پشت تریبون رفته به ترکی آذربایجانی نطقی ایراد می‌کند [۱]. از پیشرفت حکومت ملی آذربایجان می‌گوید و از اینکه امروز به پاس قدردانی از قهرمان ملی آذربایجان مجسمه ستارخان  نصب می‌شود: « تجلیل از قهرمانان ملی آذربایجان وظیفه مقدس ما است» و اظهار می‌دارد «ملتی که از قهرمانان خود تجلیل نکند نمی‌تواند قهرمان پرورش دهد» [۶]. بیانات مهیجی می‌کند و در ضمن آن به گفته‌‌های ملکی اشاره می‌کند: «دوصد گفته چو نیم کردار نیست».

پس از او برادر ستارخان که پیرمرد لاغر‌اندامی ‌است و اشک شوق دارد، از مردم برای اتحاد دعوت می‌کند و با نطق موثری از این قدردانی آذربایجان نسبت به آذربایجان تشکر می‌کند. نوبت مدینه گلگون شاعره حکومت ملی می‌شود که به مناسبت این روز شعری می‌خواند [۷]:

زندان‌لاردان چيخاجاقدیر خوش گون‌لره هر ملت

تاريخ‌لرین واراغینا یازیلاجاق بو شهرت

 

خلقیم بوگون قیمت وئریر، اؤز بویوک اجدادينا

شاعرلر ده، شعر قوشور، ستارخان‌لار آدینا:

 

شاد سن اول ای وطن اوغلو! اؤلمه‌میسن بیل بونو!

وطنیم ده اؤز ائلییله، گئییب آزادلیق دونو

 

بونا شاهد قارشیمداکی ستارخانین هیکلی

اونی عرشه اوجالدير باخ مرد انسان‌لارين الى

اززندان‌ها خواهد رسید به چنین روز خوشی هر ملتی

در برگ‌های تاریخ نوشته خواهد شد چنین شهرتی

 

مردم ما ارج می‌دهند به چنین بزرگ اجدادشان

شاعران هم وصف می‌کنند به نام ستارخان‌هایشان

 

ای همزاده میهن شاد زی تو! بدان این را زنده ای تو!

میهنمان با همه مردمش پوشیده است لباس شاد آزادی تو

 

آن را گواه است‌ روبرویم این تندیس ستارخان

آن را به عرش اعلا می‌برد دست‌های آزادمردان

 

آنگاه پیشه‌وری پارچه قرمز را از روی مجسمه بر می‌دارد. کف زدن‌های طولانی، ‌هورا‌های بلند‌، هلهله و شادی فضای باغ را پر می‌کند [۱]. (بخش‌هایی از این  صحنه در این فیلم کوتاه [۸] قابل مشاهده است.)

پس از آن رژه نیرو‌ها شروع می‌شود. دستجات منظم ارتش با فرماند‌هان خود از افسران آذربایجانی در جلو به حال خبردار و پایکوبان رژه می‌روند. دستجات فدایی با لباس‌های مختلف عادی و دستجات فرقه دموکرات که از محله‌‌های مختلف شهر آمد‌ه‌اند و دستجات بچه‌‌های خردسال با لباس‌های خود و تفنگ‌های چوبی راه می‌روند. در پشت سر این‌ها دستجات سواره نظام چریک از مردم است. همه این‌ها با نشاط و علاقه و صمیمیت در برابر پیشه‌وری و مهمان‌هایی که از تهران برای ماموریتی آمد‌ه‌اند می‌روند [۱].

وقتی مراسم نصب مجسمه ستارخان تمام شد یکی از مهمانان که از تهران آمده بود به پیشه‌وری می‌گوید: «چنانکه از تهران به شما اطلاع داده شد، از طرف نخست وزیر ماموریت داریم برای مشاهده تخلیه ارتش سرخ از نقاط مختلف آذربایجان در شهر‌های این استان گردش نماییم». پیشه‌وری خنده‌ای کرده و می‌گوید: «هر کجا میل دارید بروید. ارتش سرخ همه جای آذربایجان را تخلیه کرده. این یک موضوعی است بسیار ساده و روشن که  احتیاجی به مشاهده ندارد.». یکی دیگر از مهمانان می‌پرسد: «از کجا شروع کرده به کجا ختم کنیم؟». پیشه‌وری پاسخ می‌دهد: «اگر از من میپرسید، چنانکه در تهران به آقای قوام السلطنه گفتم همان روز‌هایی که ما می‌آمدیم ارتش سرخ از همه جای آذربایجان به سرعت دست و بال خود را جمع کرده، به خاک شوروی می‌رفت. به حرف من متقاعد نشدند، شما‌ها را فرستادند. من هیچگونه دخالتی در خط سیر شما نمی‌کنم. هرجا می‌خواهید بروید بگردید. حتی پشت سنگ‌ها و تپه‌‌ها را هم تفتیش کنید. این اتومبیل، این هم علیزاده (راننده من). اگر هم میل دارید او همراه شما نباشد، او نیاید». این بیان پیشه‌وری در آن‌ها خیلی اثر می‌کند. مامورین به سوی مهمانخانه می‌روند تا ترتیب حرکت به سرحدات شمالی و شمال غربی را بدهند و نتیجه را به تهران گزارش کنند [۳].

منابع و مراجع:

۱- ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامه داد، آذربایجان دموکرات (۷): رژه فدایی‌‌ها و ارتش دموکرات‌ها، ش. ۷۵۵ ، ۱۴ خرداد ۱۳۲۵؛ همچنین نگاه کنید به عمیدی نوری، کتاب آذربایجان دموکرات ، انتشارات داد، ۱۳۲۵ ، ص. ۱۰.

۲-بی نام [احتمالا فتحی خشکنابی]، آذربایجان، «ستارخان مجسمه سینین آچیلیشی»، ش. ۲۰۲ ، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۲۵.

۳- یونس لیثی دریلو، «نگاهی به پیشه‌وری»، تورنتو، در حال نگارش، ۲۰۲۲.

۴-ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامه داد، آذربایجان دموکرات (۵): مشاهده شهر تبریز و محل سابق پاسگاه‌های نیروی سرخ، ش. ۷۵۳ ، ۱۲ خرداد ۱۳۲۵؛ همچنین نگاه کنید به عمیدی نوری، کتاب آذربایجان دموکرات ، انتشارات داد، ۱۳۲۵ ، ص. ۷.

۵- ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامه داد، آذربایجان دموکرات (۶): روز نصب مجسمه ستارخان قهرمان ملی، ش. ۷۵۴ ، ۱۳ خرداد ۱۳۲۵؛ همچنین نگاه کنید به عمیدی نوری، کتاب آذربایجان دموکرات ، انتشارات داد، ۱۳۲۵ ، ص. ۹.

۶- بهزاد بهزادی، نگاهی به وقایع سال‌های ۱۳۲۴-۱۳۲۵ ،‌ ص. ۱۲.

۷- مدینه گلگون، آذربایجان، «سعادت بایراغی: ستارخان هیکلینین قویولماسی مناسبتیله»، ش. ۲۰۲ ، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۲۵.

۸- لینک فیلم: https://drive.google.com/file/d/1lFfk2I4AXiu2PwFRDNbRc2pCINcxfVRz/view?usp=sharing

 

Paylaş.

Müəllif haqqında

یونس لیثی دریلو

Şərhlər bağlıdır.