مسئله آذربایجان در واکنش به مرکز چیست؟

Google+ Pinterest LinkedIn Tumblr +

اینکه رفتارهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی موجود در پهنه آذربایجان را توسط بخشی از بدنه اجتماعی که علاقه‌مند به اندیشه‌ها، باورها، مسائل، اخبار، بحران‌ها و چالش‌های مرتبط و مترتب بر آذربایجان هستند منبعث از چه چیزی بدانیم، مسئله‌ای است که نیاز دارد به واکاوی توامان تاریخ آذربایجان بعد از انقلاب مشروطه، مسائل فعلی آذربایجان و نظریات مرتبط با هویت.

با بررسی تاریخ چندصدساله آذربایجان و ترک‌های ایران، آشکار می‌شود که در تاریخ بعد از اسلام، ترک‌ها بزرگ‌ترین کنش‌گران و بازیگران و بازی‌گردانان عرصه سیاست ایران بوده‌اند. غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، ایلخانیان، صفویان، افشاریان و قاجاریان بخش مهمی از تاریخ جغرافیای ایران کنونی را به خود اختصاص داده‌اند. در جریان انقلاب مشروطه، تبریز به‌عنوان یک دژ فکری و حتی نظامی در آذربایجان، یکی از مهم‌ترین نقش‌ها را در ایران بازی کرد. اما با فروکش کردن تب و تاب مشروطه و انحراف مسیر مشروطه به سمت دیکتاتوری رضاخان، نه‌تنها آذربایجان، بلکه کلیه مناطق غیرمرکزی ایران، به حاشیه رانده شدند.

در واقع زمین بازی از پیرامون به مرکز گرایید و بعد از مشروطه دو نقطه عطف تاریخی ایران، یعنی سقوط رضاخان و اشغال ایران توسط روس‌ها و انگلیس در سال ۱۳۲۰و بعدها در جریان انقلاب ۱۳۵۷و سقوط نظام پهلوی، عملا نقش آذربایجان، به حداقل تنزل یافت. در حالی‌که تبریز همواره یکی از مهم‌ترین شهرهای ایران از لحاظ ژئوپلتیکی محسوب می‌شد و تلاش‌های سیدجعفر پیشه‌وری و شیخ محمدخیابانی برای احیای نام آذربایجان راه به‌جایی نبرد.

در سال‌های اخیر، مسئله هویت برای اتنیک‌های ساکن در ایران شاکله دیگری گرفته است. بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و از تب و تاب افتادن هویت مبتنی‌بر دین و حتی به‌رغم تقلای حاکمیت جهت برساختن هویت مبتنی‌بر مذهبِ تشیع، صورت‌بندی دیگری بین اتنیک‌های ایرانی در خصوص هویت شکل گرفت.

از دیدگاه مانوئل کاستلز هویت‌ها برساخته می‌شوند و هم‌چنین براي برساختن هويت‌ها از مواد و مصالحي مثل تاريخ، جغرافيا، زيست‌شناسي، نهادهاي توليد و بازتوليد، خاطره جمعي، روياهاي شخصي، دستگاه و جهاز قدرت، وحي و الهامات ديني استفاده ‌مي‌شود. اما این مسئله هم اهمیت دارد که هویت را چه‌کسی، به‌ چه منظوری، با چه رویکردی و چگونه برساخته می‌کند؟ کاستلز در جلد دوم سه‌گانه معروف خود، یعنی «عصر اطلاعات، قدرت هویت» به موضوع هویت به‌شکل مبسوطی پرداخته است. اين پرسش كه انواع مختلف هويت‌ها چگونه و به‎دست چه كسي ساخته ‌مي‌شوند و چه پيامدهايي دارند، نمي‌تواند به‌صورت كلي و انتزاعي مورد بحث قرار گيرد؛ زيرا امري است مربوط به متن و زمينه اجتماعي. به‎نظر كاستلز «سياست‌هاي مربوط به هويت را بايد در جايگاه تاريخي خود بررسي كرد» و اين زمينه خاص، براي او شرط پيدايش جامعه شبكه‌اي است.  برخی از نظریه‌پردازان مسئله هویت، تمایزی بین «منِ فردی» و «منِ اجتماعی» قائل شدند. مثلا  بلومر، این ایده را مطرح ساخت که منِ اجتماعی، تحت تاثیر هنجارهای فرهنگی، موقعیت‌ها و توقعات اجتماعی به‌وجود می‌آید. از دیدگاه جرج هربرت مید به‌عنوان پرچمدار نظریه هویت اجتماعی، هر فرد هویت یا «خویشتن» خود را از طریق سازماندهی نگرش‌های فردی دیگران در قالب نگرش‌های سازمان یافته اجتماعی و یا گروهی شکل می‌دهد.

به هر حال با قبول این گزاره که هویت‌ها، خصوصا منِ اجتماعی، برساخته می‌شوند، باید در صدد پاسخ به این سوالات مهم برآییم که این برساخت توسط چه‌کسانی، چگونه و با چه رویکرد و منظوری پدید می‌آیند؟

كاستلز بين سه صورت و منشا برساختن هويت، تمايز قائل ‌مي‌شود كه هركدام پيامدهاي اجتماعي خاصي دارند:

  1. هويت مشروعيت‌بخش: نهادهاي غالب جامعه، اين نوع هويت را ايجاد ‌مي‌كنند تا سلطه آن‌ها را بر كنشگران اجتماعي گسترش داده و عقلاني كنند و با نظريه‌هاي ملي‌گرايي همخواني دارند و شكلي از جامعه را ايجاد ‌مي‌كنند كه منابع سلطه ساختاري را ـ البته گاهي به شيوه‌اي پُرتعارض ـ عقلاني ‌مي‌سازند. در انطباق این شکل از هویت با مسائل مرتبط به هویت در ایران، تلاش حاکمیت برای شکل‌دهی به هویت اسلامی‌ـ شیعی و با تاکید بر بن‌مایه‌های ایرانی، می‌تواند مصداق قابل فهمی برای هویت مشروعیت‌بخش باشد.
  2. هويت مقاومت: اين هويت كه شايد مهم‌ترين شكل هويت‌سازي در جامعه امروز باشد، به‎دست كنش‌گراني ايجاد ‌مي‌شود كه در وضعيتي قرار دارند كه از طرف منطقِ سلطه، بي‌ارزش دانسته ‌مي‌شوند يا داغ ننگ بر آن زده مي‌شوند. به‎نظر كاستلز اين نوع هويت‌سازي، منجر به ايجاد جماعت‌ و اجتماعات ‌مي‌شود. اين هويت، شكل‌هايي از مقاومت جمعي را در برابر سلطه ايجاد ‌مي‌كند و معمولا بر مبناي هويت‌هايي (مثلا ملي‌گرايي مبتني‎بر قوميت) ساخته ‌مي‌شود كه آشكارا به‌وسيله تاريخ، جغرافيا يا زيست‌شناسي تعريف شده‌اند و تبديل مرزهاي مقاومت را به جنبه‌هاي اساسي و ذاتي آسان‌تر مي‌كنند. اين دسته توسط نخبه‌ها به‌عنوان دستگاهي براي عقلاني‌ساختن ديدگاه‌هاي آن‌ها ساخته مي‌شود. برنامه اين هويت، تلاش براي ساختن جامعه‏اي است كه بدون تبعيض به تفاوت‌هاي فرهنگي احترام بگذارد. قطعا در تحلیل مسائل هویتی در ایران، موضوع رغبت اتنیک‌های ساکن در ایران، (ترک‌ها، فارس‌ها، عرب‌ها، کردها، بلوچ‌ها، ترکمن‌ها، لرها و …) مصداق بارزی از هویت مقاومت محسوب می‌شود.

3‌. هويت برنامه‌دار: هنگامي ‌كه كنش‌گران اجتماعي با استفاده از هرگونه مواد و مصالح فرهنگي قابل‎ دسترس، هويت جديدي مي‌سازند كه موقعيت آنان را در جامعه از نو تعريف مي‌كند و به اين ترتيب درپي تغيير شكل تمامي ساخت اجتماعي هستند، اين نوع هويت تحقق مي‌يابد. به‎عنوان‎مثال، زماني كه فمينيسم از سنگرهاي مقاومت و دفاع از هويت و حقوق زنان خارج مي‌شود تا پدرسالاري را به چالش بكشد. در خصوص مسائل ایران، این شکل هویت، رفته‌رفته در حال بروز یافتن است و منطقا می‌توان رهیافت‌ها، اندیشه‌ها، گفتمان‌ها و تلاش‌ها را در راستای ایجاد یک هویت برنامه‌دار تلقی کرد.

در نهایت به‌عنوان پاسخی کوتاه به این سوال که نمودهای کنش‌های مختلف فعالان مدنی آذربایجان را در قالب چه چیزی می‌توان گنجاند این است که این تلاش‌ها را می‌توان در قالب هویت مقاومت تعریف کرد که تمایلی به ساخت هویت‌ برنامه‌دار دارد.

یکی دیگر از سوالات مهم پیرامون مسائل آذربایجان این است که این حرکات، رفتارها، کنش‌ها و واکنش‌ها چه نامی دارد؟ من فکر می‌کنم مسئله هویت در ایران به‌خصوص برای ترک‌های ایران، یک «جریان» است. جریانی‌که به مقتضات زمانی و مکانی دست به ایجاد تشکیلات زده، فارغ از تشکیلات به مسائل آذربایجان، نظیر اهانت روزنامه ایران به ترک‌ها دست به واکنش زده، به‌عنوان کنش‌گر در خصوص تیم فوتبال تراکتور، بحران دریاچه اورمیه، زلزله ورزقان، میانه، خوی و تجمع در قلعه بابک دست به کنش‌گری زده و در خصوص مسائل خارج از جغرافیای ایران، مثلا مسائل قره‌باغ، انتخابات ترکیه و … که‌ به‌نوعی به جهان ترکی مرتبط هستند، دست به تحلیل زده است.

در درون این جریان، استراتژی‌های مختلفی به اقتضائات زمانی و مکانی موجود بوده است؛ از اعتراضات خیابانی تا فعالیت‌های فرهنگی، دامنه این استراتژی‌ها شکل داده است.

Paylaş.

Şərhlər bağlıdır.