مقایسه‌ی احوال زنان ترکیه و زنان ایران در سال 1303

Google+ Pinterest LinkedIn Tumblr +

چند روز پیش در جستجوهای پژوهشی به دو یادداشت بسیار جالب در یک نشریه‌ی مهم تاریخی برخورد کردم. یادداشت اول یادداشتی‌است با عنوان «زنان تُرک» به قلم شخصی به نام «احمد فرهاد» در نشریه‌ی «نامه فرنگستان». موضوع این یادداشت که در اول می ۱۹۲۴ (۱۱ اردیبهشت ۱۳۰۳) در شماره‌ی اول این نشریه منتشر شده، اعتلا یافتن جایگاه زنان در ترکیه‌ی جدید است، ترکیه‌ای که هنوز یک سال از اعلان جمهوریت در آن نگذشته بود.  یادداشت دوم یادداشتی‌است به قلم نویسنده‌ی خانمی به نام «بدرالملوک ضیاء» (ملکه ضیاء) درباره‌ی وضعیت ایران و جایگاه زنان در آن که در شماره‌ی چهارم «نامه فرنگستان» به تاریخ اول اوت ۱۹۲۴ (۱۰ مرداد ۱۳۰۳) منتشر شده است. در این یادداشت نویسنده از وضعیت اسفبار زنان در ایران بحث نموده و به مقایسه‌ی پر از غبطه‌ی آن با زنان در ترکیه پرداخته است.

در ادامه، هر دو یادداشت بدون هر گونه دخل و تصرف بازنویسی و بازنشر شده‌اند. امروز که قریب صد سال از انتشار این دو یادداشت می‌گذرد، جامعه‌ی ترکیه مانند همه‌ی جوانب دیگر، راهی صد ساله بلکه چند صد ساله در مسیر ترقی طی کرده و بالعکس جامعه‌ی ایران نه تنها این راه را طی نکرده، بلکه در جا زده و بلکه عقبگرد نیز نموده است.

چنانکه می‌دانیم حلقه‌ی برلین و اصحاب نشریه‌ی «نامه فرنگستان» یکی از مهم‌ترین و اولین حلقه‌های جریان روشنفکری ایران و معتقد به دیکتاتوری روشن (Enlightened despotism) بوده و آتاتورک را الگویی مجسم برای آغاز اصلاحات از بالا و اجباری در ایران می‌دانستند. آنها با همین انگیزه حامی سرسخت رضاخان و اصلاحات او بودند اما میان‌مایگی و سطحی‌نگری همیشگی روشفکر ایرانی گریبانگیر آنها بود و به علت بی‌اطلاعی از کنه قضایا، استبداد تاریک رضاخانی را تئوریزه و تجویز کردند. در توهمات تاریخی‌گرانه غرق شده، نژادپرستی و فرهنگ‌ستیزی پیشه کردند. از خون و خون‌ریزی گفتند و به بیراهه رفتند. نه تنها راهی روشن نگشودند بلکه به سبب کج‌بینی و کج‌اندیشی، جامعه را به آغوش استبداد و ارتجاع راندند. به همین سبب، پس از صد سال هنوز هم این سوال بزرگ به قوت خود باقی‌است، چرا ترکیه تا حد زیادی توانست اما ایران نتوانست؟

                                                                                                             سیدمرتضی حسینی

 

یاداشت اول

زنان تُرک

به قلم احمد فرهاد

هشیار باشید، به دقت بخوانید، افسانه نیست.

نظر عمیق خود را به ماوراء سرحدات ایران متوجه سازید. ترقیات حیرت‌انگیز ترک را به دقت ملاحظه کنید. سیلاب خون مملکت ترک را از خرافات شست. نوک شمشیر سلحشوران پرده‌ی جهل را درید. ترک دیگر یک مملکت آسیایی نیست. تعصب جاهلانه دیگر در این مملکت سلطنت ندارد. همه چیز به سرعت برق ترقی می‌کند. تمام تأسیسات مملکتی نو می‌شود. ترک با قدم‌های بلندی خود را به اروپا می‌رساند.

این است نتیجه‌ی یک انقلاب خونین که قائد آن، فکر جوان است. ترک سالیان دراز متجاوز از ده سال پشت سر هم جنگید. در میدان‌های جنگ در زیر باران گلوله‌ی خشم این فکر در دماغ‌ها نفوذ نمود: که ترک باید نو شود، باید زندگانی از سر گیرد، خرافات و موهومات را پشت پا زند، سرنوشت خود را از دست مفتی جاهل برهاند.

آری این فکر با گلوله‌ی خصم به دماغ‌ها فرو رفت، روز به روز قوت گرفت، بالاخره منفجر شد.

اسلامبول مرکز خلافت، سلطان عثمانی خلیفه بود. ریاست روحانی چندصد میلیون مسلمین روی زمین برای ترک خیلی گرانبها بود ولی قائدین جوان این گوهر گرانبها را با گوهر گرانبهاتری معاوضه نمودند. ریاست روحانی اسمی را که مانع ترقی و پیشرفت ترک بود از میان برداشتند. اراده‌ی جوان، خلیفه‌ی چندصد میلیون مسلیمن روی زمین را به ترک اسلامبول مجبور نمود. طرفدران او را به جرم اقدام بر خلاف مصالح مملکت به پای میز محاکمه دعوت کرد.

در این تغییرات نصیب زنان ترک چه شد؟

انقلاب اخلاقی ترک، اول زن را سعادتمند نمود. آزادی او را پس داد زیرا قائدین جوان ترک تشخیص داده بودند که سعادت زن سعادت جامعه، آزادی زن آزادی مملکت است.

زن در اروپا قدم به قدم در زندگانی با مرد کار می‌کند. از تمام حقوقی که مرد داراست زن نیز برخوردار می‌شود. در اداره‌ی مملکت شرکت دارد. کاشفین و مخترعین بزرگ  برای سعادت بشر تهیه می‌کند. مادام کوری فرانسوی کاشف رادیوم، مادموازل برتا آلمانی مخترع توپ‌های برتا هر دو از همان جنس لطیف که آخوند ما مغاکی و وکیل خر سوار آنها را ناقص‌العقل و برزخ بین بهائم و انسان می‌داند، می‌باشند.

می‌گویند اگر زن را در زندگانی شرکت ندهید مانند آن است که یک دست خود را عمداً فلج کرده باشید: آری دست راست را.

تجارب عمیقه‌ی علمای معرفه‌النفس ثابت نموده است: روح زن و مرد با هم اختلاف دارد و هیچ کدام به تنهایی برای زندگانی کافی نیست. هر یک دارای نواقصی است که کمال دیگری باید آن را جبران نماید زیرا طبیعت زن و مرد رای برای زندگانی با هم آفریده است.

زن باید با احساسات خود از خشونت اخلاق مرد بکاهد، مرد نیز باید با فکر سلیم خود زن را از خطا حفظ کند.

پیشوایان جوان ترک این حقیقت مسلم را راهنمای خود قرار داده، هر مانعی که در مقابل این سیر تکامل مشاهده نمودند، برطرف کردند. به ریاست روحانی، به خرافات حاکمه، به هیچ چیز اهمیت نگذاشته فقط سعادت و خوشبختی ترک را منظور نظر قرار دادند.

این است یک انقلاب اخلاقی که باید سرمشق ایران گردد، ترک به سرعت ترقی می‌نماید زیرا پیشوای آن فکر جوان است. فکر جوان نیز باید قائد ایران گردد، جوان باید انقلاب کند. انقلابی که پیشوای آن آخوند بی‌سواد باشد، ایران را سعادتمند نخواهد کرد.

تصور نکنید روسای ایران تا حال این حقایق مسلمه را نمی‌دانستند. همه می‌دانند، همه اروپا را دیده‌اند، همه معنی آزادی زن را می‌فهمند اما از چماق تکفیر می‌ترسند.

یک زن می‌نویسد: تا کی باید ما در ازای وجه معین‌القدر والوصف خرید و فروش شویم. فوراً آخوند او را تکفیر می‌کند. رئیس‌الوزرای اروپا دیده نیز سکوت اختیار می‌نماید.

آیا خرید و فروش زن از اصول مسلمه‌ی مذهب اسلام است که حمله به آن مستوجب تکفیر باشد؟

اروپایی ایران را وحشی می‌داند زیرا زن روح‌بخش زندگانی را در شارع عام چوب می‌زند. معلم حقوق دارالفنون برلن در سر درس در حضور متجاوز از پانصد شاگرد از ممالک مختلفه‌ی عالم می‌گوید: در ممالک نیمه‌وحشی عالم مانند ایران هنور  تنبیه جسمانی زنان معمول است و اشاره می‌نماید به جریده‌ی مصور آلمانی که عکس کتک زدن زن را در طهران منتشر نموده بود.

آیا این حرف برای رئیس‌الوزرای اروپا دیده ننگ نیست؟ اگر یک جوان از آزادی زنان دم بزند، فوراً به محاکمه دعوت شده و ۲۰۰ تومان نقد محکوم می‌گردد در صورتی که آنهایی که خرابی مملکت را باعث شده‌اند، آزادانه زندگانی نموده کسی متعرض آنها نمی‌شود.

امروز زن و مرد ترک که هر دو مسلمان و هر دو پیرو آئین محمد هستند در حقوق با یکدیگر مساوی بوده، هر دو در اداره‌ی مملکت به یک اندازه شرکت دارند.

خیابان‌های اسلامبول دیگر طرف چپ و راست ندارد. اگر کسی در خیابان حتی با خواهر خود صحبت کند جلب به نظمیه و محکوم به ادای پنج تومان و دو قران نمی‌شود. دختر و جوان ترک هر دو در روی یک نیمکت اونیورسیته درس می‌خوانند. هر دو به مقام دکتری نائل می‌گردند و هر دو در اجتماع دارای یک مقام می‌شوند.

در زمان جنگ که مردان ترک در میدان‌ها به مبارزه مشغول بودند، حس احتیاج آنان را به استعانت از زنان یعنی همان موجوداتی که خرافات چندین هزار ساله آنها را پست و حقیر می‌شمرد، واداشت. زنان ترک با برادران خود برای دفاع از هستی و استقلال مملکت جنگیدند، مانند زنان اروپا پرستاری مرضا و مجروحین جنگ را عهده‌دار گشتند. در شهرها به شغل محاسبی ادارات، مستخدمی تلفن و غیره مشغول شدند و در این مبارزه‌ی حیاتی لیاقت خود را برای آزادی نشان دادند.

جنگ تمام شد. حریفان ترک مغلوب و منکوب گشتند. امروز بزرگ‌ترین ناطق مجلس آنکارا از پشت کرسی خطابه صدای خود را بلند می‌کند: زنان را که عامل بزرگی در فتح و پیروزی ما بودند باید از شر قوانین جابرانه که خرافات بر آنها تحمیل نموده است، نجات داد.

این صدا به جای آنکه حس خودخواهی مردان را تحریک نموده، آنان را به ضدیت با زنان تشویق نماید، همه آن را با هلهله و شادی جواب می‌دهند زیرا این صدا از حلقوم ملت ترک بیرون می‌آید زیرا سیلاب خون خرافات را محو کرده است، صدای مخالفین سعادت ترک را قطع نموده است.

امروز همه به راهنمایی یک فکر جوان که قبل از همه چیز سعادت و خوشبختی ترک را می‌خواهد، به جلو می‌روند. هر کس که با این سیر ترقی مخالفت نماید، مانند کسی که بخواهد برخلاف جهت سیل شنا کند، محو و نابود می‌گردد.

خواندن این مقاله بلاشک برای یک عده از دماغ‌های خام که به طرز استدلال علمی عادت نداشته و همیشه اطاعت کور کورانه‌ی آخوند محل را واجب شمرده‌اند، تولید اشتباهاتی می‌نماید و حق دارند اشتباه کنند زیرا آخوند سر گذر با موعظه‌های جاهلانه‌ی خود طوری دماغ آنان را انباشته است که هر چه مخالف آن بشوند حمل بر اشتباه می‌نمایند.

ولی یک دقیقه، فقط برای یک دقیقه اشتباهات و موهومات را از خود دور ساخته با دقت قضاوت نمائید.

ترک در مذهب خود به قدری متعصب است که قوه‌ی هیچ سرنیزه او را به تَرک آن نمی‌تواند مجبور سازد. احساسات وطن‌پرستی ترک که تاریخ جنگ پر از نظایر آن است، تمام ناشی از این حس تعصب مذهبی می‌باشد زیرا هنوز تعلیمات عمومی در عثمانی به قدری شیوع نیافته است که استدلال علمی بتواند جای تعصب مذهبی را بگیرد.

بلاشک سوال خواهید نمود که اگر ترک به حفظ مذهب خود علاقه‌مند است چطور به این تغییرات بزرگ تن داده است. جواب سهل و دو کلمه بیشتر نیست: این تغییرات را روح مذهب حکم می‌نماید. ترک امروز از ترک بیست سال پیش مسلمان‌تر است زیرا حالا حقیقت مذهب هادی و پیشرو اوست و آن وقت خرافات بر او سلطنت داشت.

دنیا به جلو می‌رود. همان قوانین طبیعی که خرابه‌های قرون وسطای اروپا را به شهرهای دلکش امروز تبدیل نموده است. همان قوانین ثابت لایزالی که بشر را قادر به پرواز در هوا، حرکت در زیر آب، استماع اصوات بدون وجود هیچ گونه رابطه‌ی مرئی کرده است. بالاخره همان سنتی که موانع ترک را از میان برداشته است، ایران را نیز به زودی از شر خرافات آسوده خواهد ساخت.

شما ای هادیان جاهل! جهد بیهوده مکنید که عمر حکفرمایی شما سپری شده است.

انوار علم و معرفت کشور باستان جم را به زودی فرا خواهند گرفت ولی ما می‌کوشیم که آن روز موعود را نزدیک‌تر سازیم. ما سعی می‌کنیم که سعادت حقیقی را زودتر در آغوش کشیم.

برلن ۱۲ آوریل ۱۹۲۴

 

یادداشت دوم

امروز که روز ۲۵ جوزاست، قلم به دست گرفته شمه‌ای شح بدبختی نسوان ایران را می‌نویسم و از آقایانی که مجله‌ی فرنگستان را تأسیس کرده و از دنیای متمدن به وسیله‌ی مجله‌ی خودشان رفع بدبختی ما نسوان را که به کلی دور از محیط تمدن زندگانی کرده نصب‌العین قرار می‌دهند، تشکر می‎‌کنم. بدبخت ایران، بیچاره نسوان ایرانی. کسانی که امروزه در مملکت آزاد زندگانی می‌کنید! آیا روزی که بعد از فراغت از تحصیلات خودتان به ایران قدم می‌گذارید، اقدامی برای این مملکت و رفع این خرافات خواهید کرد؟ بنده به کلی مدیوس هستم. برای اینکه اولاً؛ تمام این احساسات در اروپا مانده، هر چه به ایران نزدیک‌تر می‌شوید، محافظه‌کار و خون‌های شما منجمد، احساسات شما خاموش می‌شود یا اینکه بدبختی‌های اهالی این مملکت، شما را که مدتی دور بودید کاملاً متأثر و پژمرده و مأیوس می‌کند. شق اخیر را تصدیق دارم و عقیده‌ی شخصی خودم هم همان است. امروزه از قراری کع در مجله‌ی فرنگستان خواندم، نسوان تُرک آزاد شده و تماماً مشغول خدمت به وطن عزیز خود هستند آیا ممکن است نسوان بیچاره‌ی ایران را با زن‌های آزادی‌طلب تُرک مقایسه کرد؟ این جنس لطیف در محیط ایران خصوصاً تهران مورد شتم و ضرب و لعن واقع شده است. هیچ کس به فکر تربیت نسوان ایرانی نیست. ما نسوان هم در نتیجه‌ی بی‌علمی هیچ به فکر رفع بدبختی‌های خودمان نبوده و نیستیم. به قول آقای مشفق کاظمی: نمی‌شود منتظر شد تا روزی بیاید که افراد جامعه باسواد شده، حقوق خودشان را با کمال جدیت از غاصبین مطالبه کنند. این کار سیر تدریجی است، دنیا دیگر این اندازه آرامی اجازه نمی‌دهد. پس چه باید کرد؟ باید مُرد یا مأیوس شد؟ خیر! باید منتظر شخص فعال جدی و یک دست قوی بود که این بدبختی‌های گوناگون را که هر روزه به یک اسمی عرض اندام می‌کند، در هم شکسته و این پرده‌ی جهل را از جلو نظرها پاره کند. اگر از اگر کسی از من بپرسد که آیا به تحصیل‌کرده‌های اروپا رفته می‌شود امیدوار شد، جواب خواهم داد: البته اگر با این احساسات امروزی مانده و تغییر ماهیت ندهند. در خاتمه تشکرات خود را خدمت کارکنان مجله‌ی فرنگستان تقدیم می‌دارم                                                        ملکه‌ی ضیاء

 

فرهاد، احمد، «زنان تُرک»، نشریه‌ی «نامه فرنگستان»، می ۱۹۲۴ (اردیبهشت ۱۳۰۳)، ش۱، صص ۱۲-۱۷.

ملکه‌ی ضیاء، نشریه‌ی «نامه فرنگستان»، اوت ۱۹۲۴ (مرداد ۱۳۰۳)، ش۴، صص ۱۹۲-۱۹۴-.

Paylaş.

Müəllif haqqında

سید مرتضی حسینی

سید مرتضی حسینی (۱۹۸۰)، گونئی آذربایجانین زنگان ویلایتینین زؤیرون کندینده آنادان اولوب. ۲۰۰۰-جی ایلده موعلیم کیمی ایشه باشلامیشدیر. ۲۰۰۰-۲۰۰۲ ایللرینده زنگاندا پئداقوژی اوزره اؤن‌لیسانس آلدی. ۲۰۰۳-۲۰۰۵ ایللرینده تهرانین خوارزمی اونیوئرسیتئتینده تاریخ اوزره لیسانس درجه‌سی ایله مأذون اولموشدور. ۲۰۰۳-۲۰۰۵ ایللرینده اونیوئرسیتئتین تورک اؤیرنجیلر اورقانی اولان یارپاق درگی‌سینین مسئول مودورو اولموشدور. تاریخ اوزره یوکسک لیسانسینی تبریز اونیوئرسیتئتینده اوخوموش و ماکس وبرین شهر نظریه‌سی اساسیندا تبریز شهرینین ایجتیماعی قورولوشو، سلجوقلار دؤنمیندن قاجار دؤنمینه قدر، حاقیندا تئز یازمیشدیر. ۲۰۰۰-۲۰۱۱ ایللرینده زنگاندا نشر اولونان بایرام درگیسی‌نین باش‌یازاری اولموشدور. مرتضی حسینی‌نین یاییملادیغی کتابلار: ساختار اجتماعی شهر تبریز از دوره سلجوقی تا عصر مشروطه بر اساس نظریه شهر ماکس وبر. سه دریاچه یک گهواره؛ تاریخ تمدن در آذربایجان از ابتدا تا پایان عصر آهن. کول تپه گرگر. "ایران تورک‌لری" (محمدامین رسول‌زاده)؛ فارسجایا ترجمه ائیواز بیات‌لا بیرلیک‌ده. "اوچ طرز سیاست" (یوسف آغ‌چورا)؛ فارسجایا ترجمه. .

Şərhlər bağlıdır.