در چند روز اخیر، شاهد کمپینها و هشتگهایی دررسانههای اجتماعی از جامعه آذربایجانی در ایران هستیم که زنگ خطر دریاچه اورمیه را در حال انقراض به صدا درآورده است. با این حال، در میان شور دیجیتالی، یک سوال مبرم بی پاسخ مانده است – آیا فعالیت مجازی به تنهایی می تواند دریاچه را نجات دهد و مقامات ایرانی را مجبور به اقدام کند؟ این نوشته به نقش حیاتی کنشگری میدانی بهعنوان نیرویی ضروری برای وادار کردن مقامات به تحمل هزینههای خشک شدن دریاچه اورمیه و تأثیر مخرب آن بر اقلیت آذربایجان میپردازد.
خشک شدن دریاچه اورمیه فراتر از یک بحران اکولوژیکی است. این نمونه بارز بیعدالتی زیستمحیطی است که بهطور نامتناسبی بر زندگی مردم آذربایجان در ایران تأثیر میگذارد. جامعه آذربایجان به عنوان یک اقلیت، بار سنگین این فاجعه زیست محیطی را به دوش می کشد.
در حالی که کمپینهای رسانههای اجتماعی می توانند در افزایش آگاهی درباره دریاچه ارومیه موفق باشند، کارایی آنها در چشمانداز سیاسی ایران محدود است. بیتفاوتی رژیمهای اقتدارگرا نسبت به احساسات و افکار عمومی اغلب فعالیتهای مجازی را به پدیدهای گذرا تبدیل میکند که تحت الشعاع نگرانیهای فوریتر قرار میگیرد.
خیزش از خیابانها: نقش حیاتی کنشگری میدانی
برای ایجاد تغییرات اساسی و مطالبه پاسخگویی، جامعه آذربایجانی در ایران باید در رابطه با دریاچه اورمیه از کنشگری مجازی به اقدام میدانی تبدیل شود. کنشگری روی زمین پتانسیل اعمال قدرت واقعی را دارد، زیرا عزم جمعی یک جامعه متحد را نشان میدهد و مسئولیت را مستقیماً متوجه مقامات میکند.
یک جنبش قوی میدانی با بسیج جامعه آذربایجان و متحدان برای پیوستن به کنش جمعی میدانی ممکن میباشد. با مشارکت در سازماندهی مردمی، برگزاری جلسات و مهمتر از همه، حضور در خیابان ها در اعتراض، می توان بر وضعیت وخیم دریاچه اورمیه و ضرورت و فوریت نجات دریاچه تاکید کرد.
اعتراضات خیابانی ابزار قدرتمندی برای جلب توجه ملی و فشار برای تغییر است. جامعه آذربایجان با کشاندن موضوع به خیابانها می تواند خواستههای خود را رساتر بیان کند و این پیام روشن را به مسئولان بدهد که نمی توان خواستههای آنها را نادیده گرفت.
جلب حمایت گسترده
خشک شدن دریاچه اورمیه نه تنها جامعه آذربایجان بلکه کل کشور و منطقه را تحت تاثیر قرار می دهد. با ایجاد اتحاد با سایر گروههای به حاشیه رانده شده و فعالان محیط زیست، جنبش قدرت مییابد و حمایت گستردهای را به دست میآورد و نادیده گرفتن آن را برای مقامات سختتر میکند.
فعالان میدانی میتوانند با سیاستگذاران تعامل داشته باشند و مدافع تغییر سیاستها برای رسیدگی به بحران دریاچه اورمیه باشند. این میتواند شامل تقاضا برای اقدام فوری برای احیای دریاچه، تخصیص منابع، و نمایندگی عادلانه در فرآیندهای تصمیم گیری است.
مقاومت مسالمتآمیز و نافرمانی مدنی ابزار قدرتمندی برای پاسخگویی مقامات در قبال عدم اقدام عملی لازم و کارساز میباشد. جنبش با کنشهای مسالمت آمیز مانند تحصن و اعتصاب و اعتراضات خیابانی میتواند بر فوریت و لزوم اقدام فوری تاکید می کند.
سرنوشت دریاچه اورمیه نیازمند اقدام عاجل و قاطع جامعه آذربایجان و متحدان آن است. در حالی که کمپین های رسانههای اجتماعی برای افزایش آگاهی موثر واقع میشوند، تأثیر آنها در داخل ایران محدود است. با همصدایی معترضان، اعتراضات خیابانی، و اقدامی جمعی با متحدان محلی و جهانی برای وادار کردن مقامات به عمل میتوان احتمال موفقیت کنش میدانی را افزایش داد.
جامعه آذربایجان باید از این لحظه برای گذار از فعالیت مجازی به اقدام میدانی، با استفاده از اعتراضات خیابانی و مقاومت مسالمت آمیز استفاده کند. آنها با این کار به مسئولان می فهمانند که خشک شدن دریاچه اورمیه قابل تحمل نخواهد بود و هزینه فاجعه زیست محیطی را به هیچ وجه به تنهایی متقبل نخواهند نمی شوند.
جامعه آذربایجان با قدرت کنش جمعی می تواند راه را برای آیندهای عادلانه و پایدار برای دریاچه ارومیه و همه ایرانیان هموار کند. این جنبش میتواند نمونهای درخشان از این باشد که چگونه فعالیتهای میدانی میتوانند مقامات را مجبور به رسیدگی به بیعدالتیهای زیستمحیطی و حفاظت از حقوق و رفاه جوامع حاشیهنشین کنند.